شریفترین دانش، آن است که در اعضا و جوارح تو پدیدار شود . [امام علی علیه السلام]
مقالات
اشتراک وجود
دوشنبه 89 خرداد 10 , ساعت 8:43 صبح  
موضوع تحقیق: اشتراک وجود {حکمت مشاء و اشراق}
تهیه کننده: ابراهیم زاهدی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
مقدمه
اشتراک دوگونه است: لفظی و معنوی. اشتراک لفظی آن است که لفظ ، میان معانی مختلفی مشترک باشد یعنی یک لفظ از چند معنای مختلف حکایت کند. و به عبارت دیگر یک لفظ نماینده چند معنی مختلف باشد، مانند آنکه در فارسی لفظ شیر به شیر نوشیدنی, شیر درنده و شیر آب اطلاق می شود.
و اشتراک معنوی آن است که لفظ, معنای واحدی داشته و میان چند مصداق نابرابر، مشترک باشد، مانند انسان که معنای او میان مرد و زن، پیر و جوان مشترک است. اینجا لفظ، نماینده چند معنای مختلف آن طوری  که در اشتراک لفظی بود نیست. لفظ یک معنا بیشتر ندارد. اما همان یک معنا سعه و شمول داشته مصادیق گوناگون را شامل می شود. اکنون بحث این است که ایا لفظ وجود مشترک لفظی است، که معانی مختلف و متغایری دارد و یا مشترک معنوی است که فقط معنا دارد.
و من در این تحقیق می خواهم فراتر از بحث اشتراک وجود کمی درباره تشکیک وجود نیز به خاطر رابطه تنگاتنگی که با اشتراک معنوی وجود دارد بحث کنم زیرا بین این دو مطلب نوعی وابستگی می توان یافت.
ابطال نظریه اشتراک لفظی وجود
در عین آنکه وجود مشترک معنوی است و صدرالمتألمین این  نکته را یک امر بدیهی قمداد کردند، لکن در میان متکلمان کسانی بوده اند که این امر بدیهی را انکار کرده و مدعی شده اند که وجود، مشترک لفظی است. این حرف سخن درستی نیست به دو دلیل: 1-اینکه اگر وجود مشترک لفظی باشد، فایده ای که در استعمال هل بسیطه هست به طور کلی ساقط خواهد شد. همانطور که در منطق وجود دارد هل  دو گونه است. هل بسطه و هل مرکبه. ما با هل بسیط از اصل موجودیت یک موجود سئوال می کنیم، کاری به خصوصیات آن نداریم مثلا سئوال می کنیم آیا زید وجود دارد و یا نه، زمین و آسمان وجود دارند یا نه مجرد و فرشته وجود دارند یا نه که جواب همه ایها یکسان است که بله، زید وجود دارد زمین و آسمان وجود دارند مجرد و فرشته وجود دارند و در هل مرکبه سئوال از اصل موجودیت یک موجود نیست بلکه سئوال از حالات و خصوصیات آن موجود هست. مثلا می پرسیم زید عالم است یا آسمان آفتابی است.
اشکال اول به قائلین اشتراک لفظی وجود این است که اگر لفظ وجود معنای واحدی ندارد بلکه به تعداد هر ماهیتی که وجود به آن حمل می شود معنای وجود مختلف می شود پس سوال با هل بسیطه برای شنیدن جواب از اصل موجودیت هر موجود به طور کلی منتفی و بی فایده می شود زیرا لفظ موجود دارای معنایی که دلالت بر بودن اشیا بکند نخواهد کرد بلکه یک معنایی مرادف با ماهیت اشیاء خواهد داشت و ما نخواهیم توانست پاسخ سوال هل بسیطه را با کلمه موجود بشنویم و چون این سوال پاسخ خود را دریافت نمی کنند پس به طور کلی این سئوال بی فایده و غلط خواهد بود.
ما گاهی به موجودیت یک موجود یقین داریم ولی شک در ماهیت آن داریم مثل اینکه به وجود شیئی که از دور می آید یقین داریم ولی نمی دانیم که ماهیت او چیست، حیوان است یا انسان، یا چیز دیگر. یا بالعکس، ماهیت یک چیز را می دانیم مثلا می فهمیم که اتفاق و شانس یعنی چه؟ ولی نمی دانیم که آیا این دو وجود دارند یا نه. اینها همه گواه بر آن هستند که او متیقن غیر از مشکوک است. ماهیت و وجود یک چیز نیستند بلکه دو چیز و دارای دو حکم مختلف هستند. پس این سخن که وجود در هر قضیه ای که استعمال می شود به معنای همان ماهیت و موضوعی است که بر آن حمل می شود، سخن ناصحیحی است. ماهیت، غیر از وجود است. وقتی می گوییم الا نسان موجود یا النبات موجود نمی خواهیم بگوییم الانسان انسان یا النبات نبات بلکه می خواهیم بگویم انسان و نبات، موجود هستند.
اشتراک مفهوم وجود میان واجب و ممکن
آنگونه که به برخی از متکلمان چون ابوالحسن اشعری، رهبر فرقه اشعریها و ابولحسن بصری نسبت داده شده ایشان قائل بودند که لفظ وجود هنگام استعمال درباره ممکنات گرچه یک معنا دارد اما وقتی بین واجب و ممکن استعمال می شود دو معنای مختلف خواهد داشت بنابراین مشترک لفظی بین این دو می باشد.
اعتقاد ایشان به اشتراک لفظی بودن وجود، از آن جهت هست که اگر گفته شود وجود در واجب به همان معنای وجود در ممکنات است بین واجب و ممکن تشخیص حاصل می شود. به جهت پرهیز از شباهت بین واجب و ممکن گفته اند که کلمه وجود در دو جمله واجب موجود است و ممکن موجود است دو معنای مختلف و متغایر دارند. به قول محقق سبزواری در شرح منظومه به ایشان مفهوم را با مصداق خلط کرده اند و گمان برده اند که قول به اشتراک مفهومی وجود، یعنی مصداق موجود در واجب و مصداق وجود در ممکن یکسان و برابر هستند. در حالی که ما می گوییم معنای وجود و هستی در این دو یکی است، اگر چه چگونگی وجود این دو در یکی به نحو وجوب است و در دیگری به نحو امکان . و مصداقا وخارجا با هم در سنخ موجودیت اختلاف دارند.
دلیلی که در رد این سخن ادعا می کنند این است که ما وقتی می گوییم خداوند موجود است آیا از حکم موجود معنایی می فهمیم یا نمی فهمیم و اگر نمی فهمیم پس فهم ما د رخصوص ادراک بود یا نبود خداوند به بن بست و توقف رسیده است که اصطلاحا آن را تعطیل می نامیم.
و اگر معنایی از کلمه موجود می فهمیم و آن معنا برابر است با معنای موجود در سایر استعمالات، پس وجود مشترک معنوی است و در همه جا یک معنا دارد و اگر معنای آن نقیض معنای موارد استعمال دیگر است، پس وقتی می گوییم خداوند موجود است در واقع گفته ایم خداوند معدوم است. یعنی معنایی را فهمیده ایم که نقطه مقابل و نقیض معنای وجود در موارد دیگر است. و این هم که بالبداهه غلط است. پس راهی برای ما نمی ماند مگر آنکه بگوییم وجود از نظر معنا در همه جا یکسان و برابر است و به عبارت دیگر مشترک معنوی است.
تشکیک وجود و اختلاف میان حکمت مشاء و حکمت اشراق
قبلا در بحث اشتراک معنوی وجود گفته شد لفظ وجود معنای واحدی دارد که بر همه مصادیقش یکسان منطبق می شود . اکنون بحث این است که مصداق این لفظ نیز واحد است در عین کثرت خود زیرا اگر جهت وحدت در مصادیق آن وجود نداشت محال بود انتزاع مفهوم واحد از مصادیق کثیربماهوکثیر کنید. در حقیقت بحث اشتراک معنوی رابطه تنگاتنگی با بحث وحدت وجود دارد اول ناظر به مفهوم آن که امر ذهنی است می باشد و دومی ناظر به حقیقت خارجی آن.
حال به اختلافی که درباره بحث وجود میان حکمای ایران زمین که در منطقه خراسان می زیسته اند و به فهلویون یا اشر اقیها معروف بوده اند و میان حکمای مشاء وجود دارد می پردازیم .
حکمای مشاء می گویند هیچ قدر جامع و مشترکی میان موجودات مختلف نیست هر یک از آنها با دیگری متباین است و اختلاف میان آنها به ذات آنها باز می گردد همانطور که اختلاف ماهیات ذاتی آنهاست. اما حکمای اشراق می گویند: وجود حقیقت واحدی است. این وجودات مختلفه همه و همه در حوزه وجودوجود دارند و بیرون از وجود نیستند زیراحقیقتی از موجود، خارج نیست و جزء وجود هم نیستند زیرا وجود جزء ندارد علی هذا وجود دامنه گسترده و مراتب مختلفی دارد هر مرتبه در این حال که با مرتبه دیگر اختلاف دارد اما از حیث وجود با وجود دیگر فرقی ندارد. و این معنای جمله فوق است که می گوید همه کثرت ها به حقیقت واحدی که همان وجود باشد باز می گردد.
با اختلافی که بین اینها می بینیم اما حکمای متأخرین مشائی فلسفه اسلامی چون صدرالمتألهین و حاج ملاها دی سبزواری نظریه کثرت محض فلاسفه مشاء را که معتقدند وجودات همه در خارج کثیر و متبانیند و هیچگونه وحدت و سنخیتی نیست باور ندارند و به جای آن به وحدت وجود باور دارند وحدت وجودی که درست نظیر عقیده شیخ اشراقی و حکمای فرس قدیم است چون در فلسفه اشراق می بینیم وجود جز یک حقیقت واحد هیچ چیز نیست اما این حقیقت دارای مراتب و درجات متکثر و گوناگون است.
صاحب منظومه می گوید:
 و عند مشائیه حقایق    تبانینت و هولدی زاهق
لان معنی و احدا لا ینتزع  عماله توحد مالم یقع
یعنی بنابر عقیده حکمای مشائی وجودات، حقایقی متباین با یکدیگر و کثراتی متضاد و متفاوتند در حالیکه این عقیده نزد ما باطل و زاهق است. چرا؟ به این دلیل که از امور کثیره ای که هیچگونه وحدتی با هم ندارند چگونه می توان وقوع حقیقت واحدی را انتظار داشت. یعنی اگر وجودات جهان خارج حقایق متبانیه ای باشند و میان آنها هیچگونه وجه مشترکی نباشد این مفهوم واحد وجود از امور کثیره و متباینه باطل است، در حالیکه در حقیقت وحاق وجود هرگز چنین نیست آنچه که ذکر شد نشانگر آن است که فرق میان اصالت ماهیت نوریه شیخ اشراق با اصالت وجود حکماء مشاء فرق چندان اساسی ای نیست. اما باید توجه کرد که اشراقیان معتقد به وحدت وجود و کثرت موجودند بی آنکه در این وحدت به هیچگونه کثرتی قائل باشند در حالیکه در عین آنکه ملاصدرا بر مذهب اشراقیان رفته است منتها یک فرق در سنت فکری او به چشم می خورد و آن این است که در فلسفه او حقیقت وجود وحدت در کثرت و کثرت در وحدت به سبک و شیوه خاص وی اثبات شده است.
و من خدمت استاد عزیز آقای شاهرودی عرض می نمایم که بنده از این قسمت این را فهمیدم که حکمای مشائی قدیم با اینکه به اصالت وجود اعتقاد داشتند ولی به آن عمل نکرده اند زیرا (البته به نظر من) اگر وجود در نزد آنها اصالت داشته باشد باید همه موجودات رادر یک چیز که همان وجود است مشترک بدانند و به معنای دیگر که همان موضوع تحقیقم می باشد بین موجودات اشتراک معنوی برقرار کنند و اشتراک معنوی که قبلا گفته شد اینکه لفظ وجود معنای واحدی داشته و میان چند مصداق نابرابر، مشترک باشد ولی حکمای مشائی قدیم انگار بیشتر در اشتراک لفظی وجود قدم نهاده اند که با شعار اصالت وجود همراه است. پس نتیجه می گیرم که حکمت اشراق بیشتر از حکمت مشاء به اشتراک معنوی وجود پایبند بوده اند.
تقسیمات وجود از نظر ارسطو و ابن‌سینا
خاستگاه مسألة تشکیک، تقسیم وجود به واجب و ممکن و اشتراک وجود در این دو قسم می‌باشد. اما آیا ارسطو وجود را این‌گونه تقسیم نموده است؟! ارسطو به این مبحث (تقسیم وجود) می‌پردازد ولی این‌گونه تقسیم‌بندی در آثار وی یافت نمی‌شود، او وجود را به معنای «جوهر » (ousia) می‌گیرد  جوهر به عقیدة وی یا صورت محض است و یا مرکب از صورت و ماده؛ قسم اخیر اجسام هستند که در تغییر و حرکت هستند و در حرکت است که صورت و ماده معنا می‌یابند؛ در واقع تا آن هنگام که حرکت باشد هر متحرکی دارای ماده و صورت  است ، اما اگر این جریان و سیر حرکتی متوقف شود دیگر فقط صورت خواهد بود که غایت تمام حرکات است و علت نهایی فعلیت یافتن هر قوه‌ای است ولی خود قوه‌ای ندارد و فعلیت محض است. این قسم در ادبیات فلسفی ارسطو «محرک نامتحرک» یا «محرک اول» نامیده می‌شود که تمام حرکتها بدان منتهی می‌‌گردد و دیگر موجودات مرکب از ماده و صورت، ممکن هستند. برای ارسطو مبدأ عالم، علت غایی است و نه علت فاعلی ایجادی. بدین صورت تمایز میان ماده و صورت در فلسفة ارسطو اصل قرار گرفته و براساس آن تقسیم وجود بنا می‌گردد.
 ابن‌سینا با تحلیل نظریة ارسطویی تمایز میان ماده و صورت، آن را برای تبیین نحوة وجود ممکن، کافی ندانست چون مهمترین چیز در این باره نیاز به علت ایجادی در ممکن بود   که در نظریة ارسطو جایگاهی ندارد. وجود اشیاء ممکن، از غیر است و از خارج به آنها اعطا می‌گردد پس میان ذات و ماهیت آنها با وجود آنها فاصله است که این فاصله از ناحیة غیر پر می‌گردد. ممکن احتیاج به علت دارد چون ذاتش نسبت به وجود و عدم اقتضایی ندارد و برای آنکه اقتضای وجود یابد و وجود برایش ضرورت پیدا کند، احتیاج به علت دارد ولی در واجب چنین فاصله‌ای نیست و ذاتش عین وجودش است . این ویژگی در واجب مستقیماً به تعریف ابن‌سینا از آن ارتباط می‌یابد. در نظر وی آنچه وجودش از خودش است و وجودش به خود ضرورت می‌یابد واجب‌الوجود است  و در مقابل، ممکن آن است که وجودش به غیر ضرورت می‌یابد. از این‌رو ابن‌سینا موجود را به واجب و ممکن تقسیم می‌کند. فصل مقسم برای واجب‌الوجود: «یجب وجوده بذاته» (وجودش به خویشتن خویش ضرورت دارد)، و برای ممکن‌الوجود: «لم یجب وجوده بذاته» (وجودش به خویشتن خویش ضرورت ندارد) می‌باشد که دایر مدار مفهوم وجود است. وجود در هر دو قسم مشترک است. این اشتراک وجود مبنایی برای فلسفة مشاء محسوب می‌گردد که جهت دفع شبهات در این باره و رفع چالش آن با توحید واجب، خواجه نصیرالدین طوسی وجود را در این دو قسم، به تشکیک واقع می‌داند 
منابع و ماخذ
1.اینترنت
2.امیر فجر,میثاق, تفاوت دو فلسفه مشاء و حکمه الاشراق, چاپ اول , چاپخانه رامین,1375
3.دهقان ,محسن,فروغ حکمت شرح نهایه الحکمه,چاپ اول,زمستان 1377
نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 263 بازدید
بازدید دیروز: 382 بازدید
بازدید کل: 2859914 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]